برای دخترم:صبا گلی

یادداشت های روزانه مامان صبا

برای دخترم:صبا گلی

یادداشت های روزانه مامان صبا

برای دخترم:صبا گلی

می نویسم تا بدانی دوست داشتنت همه هستی من است. می نویسم تا روزی بخوانی و بدانی دور از تو بودن دلیل بر بی تو بودن نبوده است. می نویسم برای تو دخترم : صبا

پیام های کوتاه
  • ۶ مرداد ۹۲ , ۰۰:۰۰
    قدر

مامان صبا

چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۵۰ ق.ظ


سلام. من مامان صبا هستم. امروز اولین روزیه که تصمیم گرفتم اینجا برای دخترم بنویسم. از امکانات این سایت خیلی خوشم آمد. امیدوارم مثل وبلاگ های ناتمام دیگه ای که ساختم و ننوشتم نشوندو اینبار به خاطر صبا هم که شده بنویسم.

دخترم صبا امروز دقیقا نه ماه و دو هفته داره. شیرینی هاش هر روز برامون بیشتر و بیشتر میشه. یک دندون و نصفی داره . میشینه و سعی میکنه بلند بشه. از اول قل قلی بود و چهار دست و پا نشد. اما حالا می خواد بلند بشه و راه بره!

صبا دیروز یاد گرفت دست تکان بده و بای بای کنه.همه چیز را به خوبی می شناسه. بهش میگیم صبا ماهی ها کجان؟ به آکواریوم نگاه میکنه. ساعت چنده؟ به ساعت نگاه می کنه. عاشق کنترل و موبایله  و قلابیش را هم قبول نداره. یک عروسک داره اسمش عسله. عسل براش شعر می خونه و صبا براش می خنده. دیشب برای اولین بار عروسکش را روی شونه می ذاشت.

همه اینا که میگم واسه اینه که هر کاریش برام اینقدر جدید و جالبه که بزرگ به نظرم میاد. روز به روز دارم میبینم که دخترم چقدر بزرگ میشه.

و اما ...

 دیشب توی یک شبکه خوب یک خانم دکتر خوب داشت درباره ترس های آدم ها صحبت می کرد و می گفت ریشه بیشتر ترس ها در کودکی ماست. میگفت وقتی مادر خودش ترس از جدایی داره این ترس را با چسبیدن به بچه و وابسته کردنش به خودش به اون هم منتقل می کنه و این خیانت بزرگیه.

دیروز موقعی که صبا را بردم پیش مامان تا بیام سر کار، برای اولین بار برام دست تکان داد. خواستم برگردم و بغلش کنم و سیر ببوسمش که یاد حرف خانم دکتر افتادم فقط دست تکان دادم و رفتم. تا عصر چهره اش تو ذهنم بود.وقتی از سرکار برگشتم یک دل سیر بوس مالیش کردم. شاید این درستش باشه...

چند روز دیگه به تولد بابای صبا مونده و من هنوز نمی دونم چی باید براش بخرم. ..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۰۲
فروغ مهر