کم کاری ها و گرفتاری ها...
سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۲۰ ب.ظ
نبودم. خیلی بد بود که نبودم.اما به قول شاعر هستم اگر میرم...
کمتر از چند روز به دومین تولد صباگلی مامان مونده . در دلم غوغاست.
اوضاع کاری با تغییرات اساسی روبرو بوده و همین باعث کم کاری و کمرنگی این وبلاگ بود.
صبا حالا به مهد کودک میاد. خیلی سخت بود جدا شدن از محیط خونه و وابستگیش به مامان مینا . اما حالا با خاله اعظم مهد حسابی خو گرفته و فکر میکنم در نوع روابطش، نوع رفتارش و نظمش مهد کودک موثر بود.
دخمل قشنگم احساساتش را خیلی خوب نشون میده. از خودش دفاع می کنه و حقش را می شناسه. (این صفت ماله منه) حسابی داره در وجودش نهادی میشه. به وسایلش، به همه چیزهایی که بهش تعلق داره احساس مالکیت داره. هنوز خیلی کلمات را کامل نمیگه . اما جمله های دو کلمه ای و 3 کلمه ای میگه. برام شعر جوجه جوجه طلایی را که یادش دادم با آهویی دارم خوشگله می خونه. هرچیش یادش بیاد را میگه و من باهاش همراهی می کنم. کلن با هم خیلی حال می کنیم... برای تولدش هنوز هیچ ایده ای ندارم.کمممممممممممک
کمتر از چند روز به دومین تولد صباگلی مامان مونده . در دلم غوغاست.
اوضاع کاری با تغییرات اساسی روبرو بوده و همین باعث کم کاری و کمرنگی این وبلاگ بود.
صبا حالا به مهد کودک میاد. خیلی سخت بود جدا شدن از محیط خونه و وابستگیش به مامان مینا . اما حالا با خاله اعظم مهد حسابی خو گرفته و فکر میکنم در نوع روابطش، نوع رفتارش و نظمش مهد کودک موثر بود.
دخمل قشنگم احساساتش را خیلی خوب نشون میده. از خودش دفاع می کنه و حقش را می شناسه. (این صفت ماله منه) حسابی داره در وجودش نهادی میشه. به وسایلش، به همه چیزهایی که بهش تعلق داره احساس مالکیت داره. هنوز خیلی کلمات را کامل نمیگه . اما جمله های دو کلمه ای و 3 کلمه ای میگه. برام شعر جوجه جوجه طلایی را که یادش دادم با آهویی دارم خوشگله می خونه. هرچیش یادش بیاد را میگه و من باهاش همراهی می کنم. کلن با هم خیلی حال می کنیم... برای تولدش هنوز هیچ ایده ای ندارم.کمممممممممممک
۹۳/۰۲/۱۶