دریا همیشه حاصل امواج کوچک است
یعنی علی به بودن ِ با اصغرش خوش است
***
چه حسی داره وقتی می بینی فرزند کوچک تو صدای نوحه و حسین حسین را می شنوه و به سینه می زنه. و این درک از عمق وجودش میاد که نباید موقع نوحه و عزا دست بزنه. بلکه با این صدای حزن انگیز باید به سینه بزنه و آرام باشه. صبا در مراسم عزا داری حسابی به همه دقت می کنه. دست میزاره روی چشماش و گریه می کنه. بعد موقع سینه زنی سینه می زنه. همه ما از کوچکی با عشق به خانواده پیامبر، با درک رنجی که در جنگ با قوم ظلم متحمل شده اند، بزرگ شدیم. از بچگی دوست داشتیم محرم سیاه بپوشیم به دسته ها و روضه ها برویم و غذای نذری بخوریم. این ده شب، برای ما شبهای متفاوتی بوده. شبهایی که سعی می کنیم گناه نکنیم. موهامون پیدا نباشه. به کسی حرف زشت نزنیم و دروغ نگیم. آب بخوریم و بگیم یا حسین مظلوم.... اینا باورهای ساده و پاکیه که از بچگی به ما رسیده و نگه داشتنش واقعا هنره.
دلم می خواد بچه ام را پای روضه هایی ببرم که حرف حساب می زنن. نه تخیلات و حرفهای عوام فریب و مظلوم نمایی خاندان پیامبر. دلم می خواد تو روضه ای برم که از ذکاوت ، شجاعت، مهربانی و عطوفت امام حسین بگه. از صلابت و بردباری سجاد و زینب، از معصومیت علی اصغر و علی اکبر، از همه خوبی هایی که در میان های و هوی مداح ها فراموش می شود. فراموش می شود که حسین برای آب نرفت. برای آبادانی رفت. برای ظلمی که نباید رفت.او علی اصغر را به روی دست برد ، تا عمق قساوت و ظلم را نمایان سازد. علم من اجازه نمی دهد تا درباره این قیام سخن بگویم.اما پای هر روضه ای هم نمی نشینم.
***
هفته آینده برای صبا هفته مهم و حیاتی است. قرار است بریم چشم دخترم را عمل کنیم. به امید خدا و با دعای شما، چشمان زیبای دخترم اصلاح می شود. از همه شما می خواهم در این شبهای عزیز برای دخترم یک بار امن یجیب بخوانید و دعایش کنید. امیدوارم خدا حاجت همه حاجتمندان و شفای همه بیماران را اجابت نماید.